بررسی آواتار: مرزهای پانادورا: ماجراجویی ناوی آنچه را که موعظه می کند تمرین نمی کند

آواتار: مرزهای پاندورا

MSRP 70.00 دلار

“آواتار: مرزهای پاندورا نمی‌تواند ماهیت انسانی خود را آنقدر کنار بگذارد که به درستی ناویان را گرامی بدارد.”

طرفداران

  • تفریح ​​زیبای پاندورا

  • برخی از گیم پلی متفکر Na’vi

  • پنهان کاری تنش

  • فعالیت های دنیای طبیعی

منفی

  • Gunplay به نظر می رسد که در جای خود نیست

  • داستان هرگز پیش فرض بارگذاری شده را جبران نمی کند

  • طراحی پر خوری

  • سیستم تیرانداز غارتگر ناامید کننده

آواتار: مرزهای پاندوراقهرمان داستان بین دو هویت دویده شده است. آنها یک ناوی واقعی آبی هستند که از نژادی از ساکنان جنگلی صلح آمیز آمده اند، اما این میراث افتخار آمیز با این واقعیت پیچیده است که آنها در کودکی توسط انسان ها ربوده شده و در یک برنامه نظامی آزمایشی پرتاب شده اند. این باعث می‌شود که وقتی آنها از اسیران شرور اداره توسعه منابع (RDA) فرار کنند و به دنیای زیبای پاندورا بازگردند، کاملاً یک بحران شخصی ایجاد می‌کند. چگونه یک هکر تفنگدار قرار است در میان درختان جا شود؟

شاید مناسب باشد که جدیدترین یوبی سافت ماجراجویی در جهان باز همان سردرگمی را در طراحی خود منعکس می کند. از یک طرف، این یک سفر ناوی متفکرانه است که در آن بازیکنان یاد می گیرند که در هماهنگی با دنیای طبیعی زندگی کنند. بهترین لحظات آن مانند یک بازی بقای ملایم در مورد زندگی با دقت در خارج از زمین بازی می کند. البته، صلح یک بلاک باستر هیجان انگیز نمی سازد، بنابراین یک تیراندازی اول شخص جنجالی پر از هد شات های نرم و انفجارهای بلند است. این دو نیمه دور است که مانند هیولای فرانکنشتاین به راحتی به هم دوخته شده اند.

آواتار: مرزهای پاندورا سعی می کند کیکش را داشته باشد و آن را هم بخورد. می‌خواهد با تطبیق فرهنگ ناوی با رسانه‌ای تعاملی، به دیدگاه سینمایی جیمز کامرون احترام بگذارد، در حالی که همچنان در هر صحنه اکشن جهان باز ممکن است. برای داستانی در مورد نژادی که فقط آنچه را که نیاز دارد از طبیعت می گیرد، مرزهای پاندورا مطمئناً به نظر می رسد وسواس بیش از حد.

پاندورا زنده می شود

مرزهای پاندورا را تطبیق می دهد مجموعه فیلم آواتار برای اولین بار پس از سال ۲۰۰۹، وارد یک بازی ویدیویی شد آواتار: بازی. بازسازی ۲۰۲۳ پروژه ای بسیار بزرگتر و موفق تر است که تخصص استودیوی تام کلنسی The Division Massive Entertainment را به خود جلب می کند. توسعه‌دهنده دلیل محکمی برای اینکه آواتار کاملاً در چارچوب جهان باز Ubisoft قرار می‌گیرد، ارائه می‌کند. کاردستی، پختن غذا، برداشت مواد، داد و ستد با فروشندگان، ایجاد شهرت نزد گروه‌ها، ردیابی مسیرها با استفاده از حس خاص – همه این‌ها پایه‌های اصلی ژانر هستند که در واقع به نظر کارهایی هستند که مردم ناوی انجام می‌دهند.

یک ایکران بر فراز پاندورا در آواتار: مرزهای پاندورا پرواز می کند.
یوبی سافت

در حالی که آنها فرمول هستند، Massive با تفکر در نظر می گیرد که چگونه برخی از آن ایده ها را برای تطبیق با اخلاق نژاد تغییر دهد. وقتی یک میوه را از درخت جدا می‌کنید، بازیکنان فقط به سرعت دکمه‌ای را فشار نمی‌دهند و تا آنجا که ممکن است بلعیده نمی‌شوند. درعوض، انجام این کار یک مینی‌بازی سریع را آغاز می‌کند که در آن آن‌ها باید منابع را با دقت جمع‌آوری کنند تا مطمئن شوند هیچ‌یک از آن‌ها هدر نمی‌رود. ناوی ها معتقدند که سیاره آنها مقدس است و ماسیو مایل بیشتری به آنجا می رود مطمئن شوید که مورد احترام است.

این فلسفه راهنما فقط به دلیل خود پاندورا که یک دستاورد برای ژانر جهان باز است، کار می کند. این سیاره عظیم جزئیات پیچیده ای دارد و مملو از گیاهان پر جنب و جوش است که هر اینچ از زمین را تزئین می کند. این یک نقشه گسترده پر از فضاهای عمودی چندلایه، غارهای عمیق، و جزایر شناور است که زیبایی الهام‌بخش دنیای فیلم کامرون را به خوبی به تصویر می‌کشد. حتی پس از اتمام آن، مطمئن هستم که تنها بخش کوچکی از مناظر زیبای آن را دیدم.

این طراحی بزرگ راه اضافی برای پر کردن فضا نیست. مرزهای پاندورا از بازیکنان می خواهد که واقعاً اکوسیستم را یاد بگیرند. ماموریت‌ها به بازیکنان نشانگرهای دقیقی برای دنبال کردن نمی‌دهند، بلکه مجموعه‌ای از دستورالعمل‌ها را نشان می‌دهند که هدفشان نزدیک به چه نقاط عطفی است. یک سیستم ردیابی عمیق به بازیکنان اطلاعات مربوط به هر گیاه و مکان پیدا کردن آن را می دهد. درختان درخشان به جای توتم هایی هستند که به ارتقای سلامتی یا امتیاز مهارت پرداخت می کنند، و روی آنها نمادهای بزرگ نشان داده نمی شود. اگر می‌خواهم قوی‌تر شوم، باید زمان بگذارم تا زمین را یاد بگیرم تا بتوانم راه خود را بدون ورود به منوها پیدا کنم – و این مهم است با توجه به اینکه نقشه جهان باز به لطف رابط کاربری کوچک تقریباً ناخوانا است.

بهترین لذت بردن از آن به عنوان یک بازی بقا در بیابان است…

با کلیک کردم مرزهای پاندورا بیشتر زمانی که من به سادگی در آن فضا غوطه ور شدم و مانند یک ناوی زندگی کردم. لحظات مورد علاقه من از ماموریت‌های داستانی پرفروش نبود، بلکه از ماموریت‌های غیرمجاز ناشی می‌شد که در آن با اکران در حال پرواز به سمت زمین شیرجه می‌زدم و از کنار سطح دریاچه عبور می‌کردم تا بتواند ماهی‌های انرژی‌بخش را در دهانش صید کند. این بهترین بازی به عنوان یک بازی بقا در بیابان است، اما برای سیستم مدیریت انرژی گیج کننده ای که بازیکنان را ملزم می کند دائماً وعده های غذایی خود را کاهش دهند. اگر مرزهای پاندورا با اطمینان به آن سبک متمایل شد تا یک چرخش با مضمون آواتار در چیزی مانند Subnautica ایجاد کند، این اقتباس عالی خواهد بود… اما این فقط جنبه مثبت هویت تقسیم شده آن است.

رفتن به جنگ

در حالی که یک روح خلاقانه در طراحی ناوی محور وجود دارد، مرزهای پاندورا در سایر زمینه ها به طرز ناامیدکننده ای بی خیال است. لحظات آرام پلتفرم‌سازی طبیعی آن با تیراندازی اول شخص قطع می‌شود که به نظر می‌رسد کاملاً از یک بازی دیگر بیرون آمده است. خوب، به طور خاص یک بازی: Far Cry.

یک ناوی در آواتار: مرزهای پاندورا با تفنگ به سمت مکانیک شلیک می کند.
یوبی سافت

مرزهای پاندورا DNA سریال را شبیه سازی می کند تا پایه و اساس اکشن هالیوودی آن را بسازد – و این یک تصمیم سخت است. اکثر مأموریت های داستانی اصلی مرا مجبور می کند که به صورت مخفیانه وارد پایگاه RDA شوم و با انفجار خطوط لوله و بستن دریچه های گاز، عملیات های آلوده کننده جهان را خراب کنم. وقتی یواشکی بازی می‌کنم، ناگهان یک ماشین قاتل هستم که با تیر به انسان‌های ناآگاه شلیک می‌کند. و وقتی همه چیز بلند می شود، تفنگ تهاجمی خود را بیرون می آورم و شروع به خالی کردن گیره ها در تعداد انگشت شماری از ماشین های استفاده مجدد می کنم. این یک (اهم) بسیار دور از اکتشاف صلح آمیز است که من را به خود جلب کرد.

پیشینه غم انگیز من به نظر می رسد که به عنوان راهی مناسب برای حفظ خشونت با اسلحه در خط مقدم وجود دارد…

اینطور نیست که حلقه اکشن اصلی «سرگرم کننده» نباشد. جنگ بر پا می شود سری Horizon سونی با تیراندازی با کمان رضایت‌بخشی که به من اجازه می‌دهد افراد RDA را با دقتی مرگبار از بین ببرم. ماموریت‌های پاسگاه ارتفاعات پنهان‌کاری هیجان‌انگیزی را نیز فراهم می‌کنند، زیرا من بی‌صدا از برج‌های مکانیکی بالا می‌روم و عملیات نظامی را مانند یک سایه خاموش می‌کنم. این همه با هر چیزی که بقیه طراحی صلح آمیز موعظه می کنند بسیار ناسازگار به نظر می رسد. من انبوهی از انسان‌ها را بدون مراقبت در دنیا می‌چرخانم، آنها را با شکستن بشکه‌های در حال انفجار باز به آتش می‌کشم، یا با پرتاب کردن نیزه‌ای برق‌دار بین چشمان خلبان مکانیکی، با برق گرفتگی می‌کنم. هرگز کاملاً مناسب نیست.

دنیایی وجود دارد که در آن آن احساس هم عمدی و هم مؤثر است. مرزهای پاندورا دارای یک مقدمه روایی قوی است که سفری پیچیده را برای قهرمانی که میراث دزدیده شده خود را پس می گیرد، رقم می زند. به این فکر کردم که ممکن است ابزار سرکوبگرانم را در نقطه‌ای کنار بگذارم و تفنگ‌های شکاری و راکت‌اندازهایم را برای سلاح‌های ناوی کنار بگذارم. داستان هرگز با آن تنظیمات بارگذاری شده کار زیادی نمی کند. وقتی در پاندورا گرفتار می شوم، زمان زیادی را صرف فراموش کردن عادات انسانی خود و پذیرش میراث خود نمی کنم. من تا آخر یک دورگه هستم، در آتش‌سوزی‌های عظیم، امواج انسان‌ها و حتی دسته‌هایی از حیوانات وحشی را که بعد از پر کردن گلوله‌ها روی بدنشان دعا می‌کنم، به گلوله می‌اندازم. داستان غم انگیز من به نظر می رسد که به عنوان راهی مناسب برای نگه داشتن خشونت با اسلحه در خط مقدم یک بازی ویدیویی قابل پرداخت است.

یک بحث منصفانه در مورد سیاست وجود دارد مرزهای پاندورا. می توان استدلال کرد که بازی برخی از مشکلات همتایان فیلمی خود را با تمرکز بر ناوی به جای متحدان انسانی حل می کند. شاید بتوانم یاد بگیرم که آن را به‌عنوان تیراندازی بی‌آزار در مورد گروهی مظلوم که برای بازپس‌گیری سرزمین‌شان قیام می‌کنند و ابزار دشمنانش را علیه آنها می‌چرخانند، بپذیرم. به هر حال، انجام کمی اکو تروریسم در یک زمینه فانتزی رضایت بخش است. اما بخش بزرگتری از من از دیدن تمثیلی برای مبارزه بومی که به یک فانتزی دیگر برای قدرت غربی تبدیل شده است، احساس ناراحتی می‌کند.

آره، حدس میزنم

نفخ جهان باز

چیزی که به همان اندازه خسته کننده است، ماهیت پف کرده و قالبی آن است مرزهای پاندوراساختار پسندیدن قاتلان عقیده یا Far Cry، پاندورا با “محتوای” در آبشش ها بارگذاری می شود تا وسواس ترین بازیکنان در طول زمان آن را انتخاب کنند. انبوهی از موارد جانبی برای کشف، پایگاه هایی برای تسخیر، و غارت برای جمع آوری وجود دارد. این ذاتا منفی نیست. وقتی فعالانه سعی نمی‌کنم مکان‌های دیدنی را از فهرست بررسی کنم، از کشف نقاط دیدنی طبیعی که در دنیای متراکم پنهان شده‌اند، احساس رضایت می‌کنم. وقتی در طبیعت با یک توتم ناوی روبرو می‌شوم، یکی که با فلش‌های بافته شده مرا به اطراف منطقه‌ای هدایت می‌کند، احساس می‌کنم که واقعاً متعلق به دنیاست. طراحی قوی جهان باعث می شود که حلقه کشف کمتر مصنوعی باشد.

پف کرده، مشتق شده و آنقدر زیباست که شاید هیچ چیز دیگری واقعاً مهم نباشد.

با این حال، چیزی که بیشتر جلب توجه می کند این است که چقدر خود را تکرار می کند. در بعضی مواقع، احساس می‌کنم هر ماموریتی باعث می‌شود که من رایحه‌ای را در جنگل دنبال کنم، با برخی از دشمنان مبارزه کنم یا غارت کنم، و به سرعت به یک پایگاه برگردم تا آن را با یک مکالمه خشک NPC گره بزنم. گاهی اوقات مجبور می شوم از حواس خود استفاده کنم تا کمی کسر انجام دهم، که باعث می شود برای یافتن اقلام کوچکی که بتوانم با آنها در یک کف جنگلی دقیق پراکنده شده اند، تلاش کنم. Massive حتی راهی برای نفوذ در یک مینی بازی هک بیش از حد استفاده می کند که به نظر می رسد مستقیماً از آن بیرون کشیده شده است. Cyberpunk 2077 به جای دنیای آواتار

برخی از tropes در اینجا احساس اجباری می کنند، مانند آنها برای بررسی موارد خارج از دستور طراحی از بالا به پایین. این امر به ویژه در سیستم دنده تیرانداز غارتگر RPG آن که می یابد صادق است مرزهای پاندورا در آزاردهنده ترین حالتش مانند یک سرویس زنده MMO، من دائماً در حال انتخاب تجهیزات و مدهای جدید با درجات نادر بودن و مقداری توان متصل به آنها هستم. قدرت دنده سطح قدرت کلی من را دیکته می کند، که تعیین می کند آیا من به اندازه کافی قوی هستم تا در یک تلاش شرکت کنم. اگرچه این یک آمار فریبنده است. ممکن است یک اسلحه‌ای که بیش از حد قدرتمند شده باشد، سطح من را بالا می‌برد، و باعث می‌شود که وقتی در یک مسابقه آتش‌سوزی والس می‌زنم و به دلیل ضعف دفاعی‌ام در پنیر پارمزان ریز می‌شوم، احساس اعتماد به نفس بیش از حد داشته باشم. یافتن تجهیزات مناسب نیز دردسرساز است، زیرا ماموریت‌های جانبی پاداش‌های متناقضی را به همراه دارند و کاردستی مداوم خسته‌کننده می‌شود.

یک اکران به سمت یک کشتی در آواتار: مرزهای پاندورا پرواز می کند.
یوبی سافت

همه اینها با کد Na’vi که در جاهای دیگر به من آموزش داده شده است، ناسازگار است، دقیقاً تا یک فروشگاه لوازم آرایشی پر خوری که به بازیکنان امکان می دهد شخصیت خود را با تراکنش های کوچک سفارشی کنند. آیا قرار نیست من به جای احتکار مدل های اسلحه کمیاب و زین های اکران، فقط آنچه را که نیاز دارم بردارم؟ مرزهای پاندورا از قضا خود آواتار است. سعی می کند از درون ذهن ناوی ها بالا برود، اما خلبان آن بدن بدون تردید انسان است.

البته، می توان از همه آن مسائل خاردار چشم پوشی کرد و از تماشای همه آن لذت برد. تعداد کمی از جهان های باز به اندازه پاندورا، با جزئیات غنی و رنگ های پر جنب و جوش، سرزنده و جذاب هستند. به لطف آتش‌بازی‌های شدید در مجموعه‌هایی با بودجه کلان، هیجان‌های پرفروش هم کم نیست. در آن راه مرزهای پاندورا در نهایت به نوعی بازی آواتار عالی است: این بازی متورم، مشتق شده و آنقدر زیباست که شاید هیچ چیز دیگری واقعاً مهم نباشد.

آواتار: مرزهای پاندورا روی کامپیوتر تست شد و لژیون برو.

توصیه های سردبیران







آواتار: مرزهای پاندورا سعی می کند کیکش را داشته باشد و آن را هم بخورد. می‌خواهد با تطبیق فرهنگ ناوی با رسانه‌ای تعاملی، به دیدگاه سینمایی جیمز کامرون احترام بگذارد، در حالی که همچنان در هر صحنه اکشن جهان باز ممکن است. برای داستانی در مورد نژادی که فقط آنچه را که نیاز دارد از طبیعت می گیرد، مرزهای پاندورا مطمئناً به نظر می رسد وسواس بیش از حد.


منبع: https://www.digitaltrends.com/gaming/avatar-frontiers-of-pandora-review-pc/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *