پیشاپیش: من هرگز Final Fantasy 7 را بازی نکردهام. من یکی از آن هیپسترهای غیرقابل تحملی هستم که فقط ۱۲ بازی کردهام و در مورد آن ساکت نمیمانم. اما با انتشار بازی جدید، متوجه شدم که خاطرات خوبی از FF7 دارم، این بازی عظیم که هرگز بازی نکردهام. همچنین: اگرچه من آن را بازی نکردم، اما یک دوره، حول و حوش انتشار آن بود که به فکر آن بودم. و زمانی که منتشر شد، آن را بسیار تماشا کردم. و این خاطرات و اینکه چقدر عجیب هستند باعث شد متوجه شوم که بازیها در طول سالها تغییر زیادی کردهاند و FF7 یکی از تغییرات واقعاً بزرگ را نشان میدهد.
من در کودکی بازیهای رایانهای و در نوجوانی کمی بازیهای ویدیویی بازی میکردم، اما جایی در دوران ۱۶ بیتی را بررسی کردم زیرا چیزهای دیگری در جریان بود. این بدان معنا بود که وقتی در سال ۱۹۹۶ به دانشگاه رفتم، دوباره با بازیها پرت شدم: افراد حاضر در سالن SNES را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند و تعداد کمی پلی استیشن داشتند. من به بازیها بازگشتم، اما بهعنوان کسی که در آن زمان به فیلم علاقهمند بودم، این بازیهای سهبعدی اولیه را کاملاً جذاب دیدم، درست همانطور که مصنوعاتی را که تماشا میکردم در حین بازی دیگران آشکار میشدند.
گوش کنید: اکنون برای من همه اینها تاریخ دور است، و من قصد ندارم به زمان بندی بازگردم، بنابراین اگر بازی ها و نسخه های آنها را به ترتیب اشتباهی دارم عذرخواهی می کنم. آنچه در ادامه میآید این است که چگونه آن را به خاطر میآورم، و اولین بازی پلیاستیشن که به یاد دارم تأثیر زیادی روی من گذاشت – باز هم، من در آن زمان آن را بازی نکردم – Tomb Raider بود.
بررسی Final Fantasy 7 Rebirth – FF7 Rebirth Spoiler بررسی رایگان گیم پلی جدید
Tomb Raider یک پدیده فرهنگی مناسب بود. مردم در روزنامه ها در مورد لارا کرافت اپیشن می نوشتند و نسخه های شکسته بر روی آگهی های باشگاه و آن همه جاز ظاهر می شد. لارا کرافت، یا کسی که لباس او را پوشیده بود، در سال اول دانشگاه من برای یک موقعیت اتحادیه دانشجویی کاندید شد. خود بازی بعد از این همه شوک بود. تاریک و تنها و پیچیده و پر از غم بود. حتی الان میتوانم دوستم را به یاد بیاورم که در سطح مصر تلاش میکرد، و احساس من این بود که بازیهای سه بعدی چیزی است که هرگز به آن عادت نمیکردم: Tomb Raider بیشتر شبیه یک مجسمه واقعی بود تا یک پلتفرمر.
پس از آن من FF7 را با Metal Gear Solid همراه می کنم. اگر در زمان های مختلف بیرون آمدند عذرخواهی می کنیم. دلیل اینکه آنها را با هم جمع میکنم این است که آنها فیلمهای پرفروش بودند، اما هیچ شباهتی به فیلمهای پرفروش قدیمی بازیهای ویدیویی مانند Mario 3 یا Link to the Past نداشتند. ماریو ۳ – بدون استخوان – یک بلاک باستر قانونی بود. آن تبلیغی که برای دیدن یک سیاره کامل متعصبان ماریو شعار می دادند تا حد زیادی موجه بود. اما متال گیر و به خصوص FF7 احساس بسیار متفاوتی داشتند، عمدتاً به این دلیل که من در مورد آنها از طریق کانال های مختلف شنیدم.
من در مورد آنها از دوستان فیلمم شنیدم تا دوستانم که بازی می کردند. Metal Gear Solid برای من به عنوان این نوآر درخشان ژاپنی مطرح شد، و وقتی آن را در تلویزیون ارزان دانشگاه دیگری تماشا کردم، قسم می خورم که عمدتا سیاه و سفید بود. ما عاشق زوایای دوربین، برش، این واقعیت بودیم که مار سیگار میکشید و میتوانستید دود را که از دهانش خارج میشود ببینید. اولین نگاههای من به آن چیزی بسیار جدی و واقعگرایانه را نشان میداد، و تنها زمانی که چند هفته بعد سرم را عقب انداختم و دیدم کسی با یک نینجای نامرئی میجنگد، متوجه شدم که دم کردن ممکن است کمی سر در گمتر از این باشد.
با این حال، Metal Gear Solid از طریق دوستانی که معمولاً در مورد هیچکاک ساکت نمیشدند نزد من آمد، و FF7 از طرف افرادی که عاشق The Fifth Element و Dark City بودند به من آمد. یادم میآید عکسی از یک منظره پیچیده از بازی به من نشان داده شد – یک شهر؟ بخشی از یک مرکز پردازش؟ ترکیبی از این دو؟ – از دوستی که به جلوه های ویژه علاقه داشت. او در حالی که مجله Arcade یا هر چیز دیگری را که میخواستم میگذاشت، گفت: “اوه بله” (من عاشق Arcade بودم، حتی به عنوان یک غیربازی، و هنوز هم هستم – آن را برگردانید!)، “بازیها اکنون به این شکل هستند.” او احتمالاً در این نقطه به جلو خم شده است و سعی میکند معماگونه باشد – یا همانطور که میتوانید مرموز باشید در حالی که چیزی جز نارنگی اسپنگلز نمیخورد. بعد گفت: سینما و بازی با هم می آیند.
گرد هم می آیند تا چه چیزی را تشکیل دهند؟ حداقل در ذهن من چیزی عجیب و هیجان انگیز و کمی نامنسجم است. من نمی دانستم فاینال فانتزی یک نقش آفرینی است یا اینکه مردم واقعا منتظر این قسمت بعدی بودند. من در آن زمان زیاد نمی دانستم RPG مدرن چیست. چیزی که من میدانستم چیزی بود که یکی از دوستان به من گفته بود: این بازی هزاران کات سین داشت. هزاران تن جلوه های ویژه. و بنابراین او آن را پخش میکرد، و هر زمان که او صحنهای را ایجاد میکرد، سرم را دور در میبردم. من Final Fantasy 7 را تماشا کردم و فکر می کردم که این آینده ترکیبی عجیب و غریب سینما است. این باعث شد به چیزهایی فکر کنم که بازیها بعد از دنیای دیگری به آنها فکر نکرده بودند.
وقتی به گذشته نگاه می کنم، و به عنوان کسی که اکنون خیلی سریع از هر نوع کات سین رد می شود، همه اینها به طرز لذت بخشی عجیب و غریب است. اما یادم میآید که FF7 چقدر هیجانانگیز بود، به نظر میرسید تاثیرش چقدر از دنیای بازیهای ناب محسوس بود. دانشجویان سینما به آن علاقه داشتند. دوباره روزنامه ها در این باره می نوشتند. شما کلیپ هایی را در تلویزیون دیدید که مجریان اخبار سعی می کردند بفهمند آن چیز جدید چیست. در آن زمان فکر می کردم: وای، بازی ها بزرگ شدند. یک فکر احمقانه از خیلی جهات احمقانه اما Final Fantasy 7 و Metal Gear Solid مطمئناً در دانشگاه حضور داشتند، به هر حال: مال من.
بازیهایی هستند که نمیتوانید صبر کنید تا دوباره بازی کنید و بازیهایی هستند که میدانید دیگر هرگز بازی نخواهید کرد، زیرا طلسم در بار اول بسیار عالی بود. اما بازیهایی نیز وجود دارند، و من مجذوب این نوع خاص هستم، که برای شما عزیز باقی میماند، روشن و در ذهن شما میسوزد، دقیقاً به این دلیل که آنها را بازی نکردهاید. دقیقاً به این دلیل که شما آنها یا زمینه ای که در آن کار می کنند را درک نکردید. و بنابراین آنها در طول سالها به عنوان درخشش ادراکی محض به سراغ من می آیند. این برای من فاینال فانتزی ۷ است. هرگز آن را بازی نکردم، هرگز آن را فراموش نمی کنم.
منبع: https://www.eurogamer.net/final-fantasy-7-was-a-different-kind-of-blockbuster?utm_source=feed&utm_medium=rss&utm_campaign=feed