من بیرون از هتل Olive 8 در مرکز شهر سیاتل ایستاده ام. دقایق پایانی روشنایی روز به عنوان شرکت کنندگان در حال محو شدن است PAX West از مرکز همایش بیرون ریخت و به خیابان ها ریخت. یک استیشن واگن قدیمی LeSabre در کنار من ایستاده است. پنل چوبی آن به نظر می رسد که تازه از آخرین تعطیلات خانواده گریسولد آمده است. ماشین با رانندگی به سمت جنگل های غرب واشنگتن به خارج از شهر می رود… و آنجاست تا من را با خود ببرد.
راننده به من اشاره می کند که در صندلی سرنشین جلو به آنها ملحق شوم. معمولاً خط مشی من این است که با غریبه ها سوار ماشین نشویم و نیمه شب به سمت جنگل حرکت نکنم، اما این یک مورد خاص بود. یک فرصت منحصر به فرد به من پیشنهاد شده بود: به صورت عملی با سرکش تنشآمیز و وهمآور آینده همراه شوم. پاسیفیک درایوسپس ماشین واقعی و جنگلهایی را که در یک سفر جادهای شبانه با برخی از تیم توسعه الهام گرفتهاند، ببینید.
این پیشنهادی بود که نمیتوانستم آن را رد کنم، و آنچه بعداً انجام شد، یک جفت سواری موازی در شمال غربی اقیانوس آرام بود، یکی واقعی و دیگری دیجیتال. من به یک ماجراجویی به یاد ماندنی میروم که شامل پرندهای با کلاه بالا، مانکنهای ترسناک و حداقل یک داستان از پرتاب تیم توسعهدهنده توسط پلیس به بیرون از شهر است.
روی صندلی مسافر می لغزم و کمربندم را در جای خود می بندم. غرغر موتور خبر خروج ما را می دهد. ما مسیری را به دور از خورشید محو میکنیم، به سمت همان تاریکی خزندهای که تعریف میکند پاسیفیک درایو.
جاده باز
ما در بین ایالتی ۹۰ با یک Buick LeSabre مدل ۱۹۸۹ هستیم که به سمت شرق به سمت کوه های پوشیده از جنگل آبشار حرکت می کنیم. الکس دراکات، رئیس استودیو و مدیر خلاق استودیو آیرونوود، در حالی که سیاتل در آینه دید عقب کوچک میشود، پشت فرمان است. لری وارگاس، هنرمند اصلی محیط، و طراح بازی ریچارد وشلر در پشت نشسته اند.
ماشین سواری دیدنی است. این یک زیبای چوبی به طول ۱۶ فوت و یک و نیم تن است. زنگ زدگی در امتداد سپر بهای ناچیزی برای عطر و بوی غلیظ و کپک زده یک خودروی محبوب و تقریبا ۴۰ ساله است. داشبورد مجموعهای باشکوه از دستگیرهها، سوئیچها و یک چراغ هشدار روغن قرمز متمایل به درخشان است که روشنایی آن بیشتر از هر یک از عملکردهای داخلی موتور با ضربهها و تکانهای خودرو مطابقت دارد. کیلومتر شمار پنج رقمی حداقل یک بار واژگون شده است و سرعت سنج علاقه خاصی به این ندارد که به ما اطلاع دهد با چه سرعتی پیش می رویم. این با شکوه است. این ماشین به اندازه کافی شخصیت دارد که اکثر قهرمانان بازی های ویدیویی را شرمنده کند.
از الکس می پرسم که چطور با ماشین آمد.
«من آن را خرید ناگهانی نمیدانم، اما اینطور است بود یک خرید احساسی الکس میگوید: «من آن را دیدم و مثل «اوه، این دیوانهست» بودم. و بدون خرابی تا لحظهای که به پارکینگ آپارتمانم رفتم ادامه داشت.
در منطقه
صبح شنبه است و من در پاسیفیک درایو غرفه برای برخی از زمان عملی با بازی. دمو از یک پمپ بنزین در منطقه محرومیت المپیک، بخشی از غرب واشنگتن پس از آخرالزمان که با دیوارهای عظیم و ۳۰۰ متری از بقیه جهان جدا شده است، آغاز می شود. من در کنار یک استیشن واگن قدیمی هستم و در حالت غمگینی است. بدون سوخت، از دست دادن چرخ، و به شدت نیاز به تعمیر بدنه و پنجره ها. من تصمیم گرفتم تا همه چیز را درست کنم، چرخ پیدا شده را وصل کردم و مخزن را پر کردم. استفاده آزادانه از مشعل دمنده، ماشین را التیام می بخشد، زیرا ترک ها و فرورفتگی ها مانند محو می شوند کریستینعنوان ماشین قتل خوددرمانی از رمان استیون کینگ.
آماده راه، در راننده را باز کردم و نشستم. کلیدها را می چرخانم. یک ثانیه طول می کشد اما موتور در نهایت واژگون می شود. داشبورد با یک پرنده کوچک آبی تزئین شده است، که به طرز هوشمندانه ای کلاه بالایی پوشیده است (به من می گویند نام او مالکوم است). من نمی توانم در برابر اصرار برای دادن یک تلنگر دوستانه به او مقاومت کنم.
ماشین را به سمت درایو تغییر میدهم و در حالی که به لبه پارکینگ میکشم، به طور غریزی به هر دو طرف نگاه میکنم. هیچ کس نیست. گاز را فشار می دهم و می زنم به جاده باز.
صحبت ماشین
الکس می گوید که همه داستان ماشین دارند. چه ماشین ردیاب مرکوری ریچارد ۹۵ با پارچه سقفی که مدام در حال ریزش بود، چه آکورا اینتگرای تاکولار دهه ۸۰ لری با چراغ های جلوی پاپ آپ، چه تویوتا کرولای خودم ۱۹۹۰ که به قیمت ۳۰۰ دلار خریدم، زیرا این قیمتی بود که آن را از آن خارج کردم. پس از رها شدن توقیف، دزدیده شده، سپس دوباره رها شده است. همه ما ماشینهایی داشتیم و زمانهایی را که میتوانستیم مثل ماجراجویی با دوستان قدیمی به یاد بیاوریم. این ایده بخش بزرگی از این است که چرا آن رابطه ماشین/راننده جلو و مرکز است پاسیفیک درایو.
بسیاری از شخصیتهای یک خودرو ناشی از ویژگیهای عجیب و غریبی است که در طول زمان ایجاد میشوند و این در اینجا نیز صادق است، زیرا ماشین درون بازی شما میتواند شروع به نمایش کند. عجیب رفتار. شاید هر بار که درب راننده را می بندید چراغ های جلو روشن می شوند یا رادیو فقط زمانی کار می کند که با سرعت بالا رانندگی می کنید. “تعداد بسیار تکان دهنده” از این موارد از نمونه های واقعی ارائه شده توسط تیم و افرادی که آنها می شناسند آمده است.
همانطور که ما رانندگی می کنیم، یاد می گیرم که LeSabre چیزی بیش از یک الهام است. این منبع برای بسیاری از جلوه های صوتی استفاده شده در بازی بود. آنها یک میکروفون همهجهت را داخل آن بستند، و از میکروفونهای بوم در زیر موتور، نزدیک صدا خفه کن، و کنار چرخ برای ضبط صدا استفاده کردند، که منجر به داستان دیگری در افسانه الکس بیوک لسابر شد: زمانی که آنها از شهر خارج شدند. اجرای قانون.
“وقتی کارمان تمام شد، به شهر رفتیم و سرها را به چپ و راست می چرخاندیم. در نهایت توسط پلیس متوقف شدیم. آنها می گویند که ما بیش از حد توجه را به خود جلب کرده بودیم و [they] در نهایت ما را به خارج از شهر همراهی کرد.»
ترس ماندگار
موتور ماشین دیجیتال من وقتی در امتداد بزرگراه متروکه رانندگی می کنم، غرش کم و شنی می دهد. ضربان ثابت پیستون ها تنها شرکتی است که در آغاز جستجوی خود دارم. من به دنبال چیزی به نام لنگر هستم، این توپهای انرژی که به چیزی به نام Arc Device وارد میشوند و به من اجازه میدهند از یک پورتال عبور کنم و به محل امن برگردم. یک تایمر وجود دارد که شمارش معکوس می کند قبل از اینکه طوفان قدرتمندی من را از هم بپاشد.
هوا تاریک است، به جز نور داشبورد و چراغ های جلو که جلو می درخشند. در مرکز کنسول یک مانیتور با نمایشگر هدآپ ماشین قرار دارد، وسایل الکترونیکی جعبه ای بیشتری فضای صندلی سرنشین را اشغال می کند. فن آوری بسته بندی شده تا لبه به خودرو یک Ecto-1 را می دهد شکارچیان ارواح احساس کنید. یک صفحه یک نقشه با مکان های لنگر را نشان می دهد. برای لحظه ای مسیرهای ممکن را در نظر می گیرم. من میخواهم مسیر دقیقی را برنامهریزی کنم، اما تیک تاک ساعت به من اضطراب میدهد، بنابراین تصمیم گرفتم نزدیکترین مسیر را هدف بگیرم، درست در اطراف یک پیچ به سمت چپ.
جاده را در اطراف چند پیچ بدون حادثه دنبال می کنم و نزدیک نقطه مشخص شده بالا می روم. از ماشین بیرون میآیم و وقتی میبینم شخصی در جاده ایستاده و مستقیم به من خیره شده، فوراً عقب میکشم. صبر کنید، نه، این یک شخص نیست. این یک مانکن است، در واقع چندین. این واقعیت باعث نمی شود که آنها کمتر ناراحت شوند، به خصوص با این که قفسه سینه هر کدام دارای درخشش قرمز تپنده ای است.
مدتی به چهره ها خیره می شوم، اما آنها بی اثر هستند. با احتیاط برمیگردم تا روی جمع کردن لنگر تمرکز کنم، اگرچه به پشت سرم نگاه می کنم. فکر نمیکنم نزدیکتر شوند، اما آیا تعدادشان بیشتر از قبل است؟ نمی توانم بگویم و این باعث ناراحتی من می شود. به لنگر می رسم و آن را از جایگاه مکانیکی آن بیرون می کشم. بلافاصله چرخیدم و به سمت ماشین دویدم و سکوی وسیعی به دسته مانکن ها دادم. آن را در دنده گذاشتم، آخرین نگاه عصبی را به آینه انداختم و برای لنگر بعدی سرعت گرفتم.
هنر وهم آلود بودن
الکس به من می گوید که آنها را “گردشگران” می نامند.
ما در یک غرفه در Tipsy Cow، یک همبرگر محلی، نشسته ایم. جاکوب استون، رهبر هنر پیش زمینه، به ما پیوست. در حالی که سعی میکنم آن مانکنهای لعنتی را بفهمم، یک جرعه آبجو میخورم، یک ال اسکاچ از یک آبجوسازی محلی. شبح انسان، درخشش در تاریکی، نحوه ذوب شدن آنها در زمین، الکس می گوید که همه چیز معنی دارد، اما او امروز اسرار را افشا نخواهد کرد. به من گفته شده که برای کشف آن باید بازی کنم و حتی در آن زمان نیز هیچ پاسخ روشنی وعده داده نشده است.
من می پرسم که آنها از کجا الهام گرفته اند برای این عناصر ناراحت کننده، و در حالی که چیزهایی مانند آن قله های دوقلو، X-Filesو بازی های استالکر در اینجا، ذکر هنرمند سوئدی Simon Stålengahs برجسته است. هنر نئوآیندهنگر او حومههای باز سوئدی را با یک اثر تقریباً HG Wells ترکیب میکند. جنگ های جهانی سبک تکنولوژی و کنجکاوی عصبی را برمی انگیزد که با آنچه در بازی احساس می کردم بسیار آشنا است.
این ایده از فناوری غیرقابل توصیف پیوند شده با چیزی آشنا به ویژه در خود خودرو قابل مشاهده است. طراحی دارای نوعی ظاهر Doc Brown با Storm Chaser است. چیزها هدفمند ساخته شده اند و بر روی عملکرد بیش از شکل تمرکز می کنند، و قرار است با گذشت زمان افزایش یابد. جیکوب اضافه می کند که هیچ سلاح سنتی در بازی وجود ندارد. این محیطی نیست که شما با آن مبارزه کنید. در عوض، با استفاده از ابزارهایی مانند اسکراپر سازگار می شوید. اگر فردی کروگر یک آسیاب زاویه دار داشت، شبیه اسکراپر می شد. یک ابزار برقی قوی با تیغههای فلزی چرخان، این یکی از روشهای اولیه برای نجات، کاهش قطعاتی است که به ضایعات مورد استفاده برای تعمیرات و بهویژه ارتقاء استفاده میشوند.
لری به من می گوید: «هر چه جلوتر بروید، ماشین شما برای زنده ماندن باید پیشرفته تر باشد.
هرج و مرج رخ می دهد
قسمت بعدی سفر جاده مجازی من مملو از گردشگران است. من تمام تلاشم را میکنم تا دور آنها منحرف شوم، اما با چند نفر تماس برقرار میکنم و میتوانم ببینم سپر جلوم آسیب میبیند. مجموعه مانکن ها را پاک می کنم و به سمت جاده باز پیش رو شتاب می کنم. ناگهان ستونی از آسفالت و خاک از زمین فوران می کند، استوانه ای از خاک به عرض ماشین و دو برابر ارتفاع. چرخ را می چرخانم در حالی که یکی دیگر از زمین بیرون می زند، سپس دیگری. من مارپیچ می کنم، اما نمی توانم از زدن چند ضربه در این روند اجتناب کنم.
بالاخره به مقصدم نزدیک می شوم. تا جایی که می توانم نزدیک لنگر پارک می کنم. وقتی از ماشین خارج می شوم صدای وزوز می شنوم و به دنبال گردشگران یا هر ناهنجاری دیگری به اطراف نگاه می کنم. ساحل صاف است. شروع به راه رفتن به سمت لنگر می کنم، اما چیزی در مورد آن صدای وزوز درست به نظر نمی رسد.
لنگر را میگیرم و وقتی منبع وزوز را میبینم به سمت ماشین شروع میکنم: دقیقاً در کنار یک برج برق سقوط کرده پارک شدهام و انرژی قوس آن سلامت خودرو را تخلیه میکند. وحشت زده به عقب می پرم روی صندلی راننده، اما با عجله کلید را می چرخانم و چندین بار ماشین را روشن نمی کنم. واضح است که من هرگز در یک فیلم ترسناک زنده نمیمانم. تا زمانی که آن را به اندازه کافی دور می کنم، ماشین در حالت خشن است، اگر بخواهد در بقیه دویدن من زنده بماند، باید بسیار مراقب باشم.
انتهای مسیر
ما به سمت مسیری خارج از شهر می رویم. هوا تاریک است، به جز نور متناوب خودروهای عبوری. درختان یک پس زمینه سیاه و سفید را تشکیل می دهند. ستاره ها و آسمان صاف بالای یک تپه را مشخص می کند. همانطور که در اطراف ماشین گپ می زنیم، دو چراغ در جنگل های دور توجه ما را به خود جلب می کند. همه یک لحظه سکوت می کنند. این دو کوهنورد هستند که از مسیر برمی گردند، با توجه به جایی که ما هستیم، کاملاً طبیعی است، اما این واکنش ذاتی به تغییر غیرمنتظره، موهای پشت گردنم را به حالت ایستاده درآورده است. ترس غریزی جنگل های تیره اجتناب ناپذیر است.
این همان ناراحتی است – تقریباً وحشت – ناهنجاری ها در حین بازی به من دادند و این تصادفی نیست. چیزهایی که در زندگی واقعی ناراحت کننده هستند در بازی نیز تأثیر مشابهی دارند، خواه هوای نامساعد ناگهانی باشد که باعث می شود بند انگشتانتان را به شدت در دست بگیرید، پیدا کردن یک کابین متروکه در جنگل، یا رادیویی که در حین شما به داخل و خارج می شود. در طول شب به تنهایی رانندگی کنید
می پرسم چه چیزی چیزی شبیه اولی را اینقدر ترسناک می کند. الکس بسیاری از آنها را به چیزهایی که ما میتوانیم و نمیتوانیم ببینیم نسبت میدهد: “اگر میتوانید همیشه ببینید که همه چیز کجاست، پس راحتتر هستید.” او به دید و نور و راه هایی که در بازی از آن استفاده می کنند اشاره می کند. اثراتی مانند مه یا خطوط دید محدود در حالی که در خودرو هستید در نظر گرفته میشوند و تشخیص دقیق آنچه در خارج از فضای امن که داخل خودرو است را دشوار میسازد.
“این واقعیت که در واقع چیزهایی وجود دارد، این فقط روی کیک است.”
یا انجامش میدی یا میمیری
وقتم برای فرار کم است.
چند لنگر روی نقشه من وجود دارد، اما همه آنها فاصله خوبی با جاده دارند. تا جایی که میتوانم به یکی نزدیک میشوم، و باید انتخاب کنم: بقیه مسافت را پیاده بروم یا ماشینم را خارج از جاده بروم. پس از حادثه برق، به این نتیجه رسیدم که ماشین در موقعیتی نیست که من خطر برخورد با درختان یا سنگ ها را داشته باشم. تمام تلاشم را می کنم تا مکان مشخص شده روی نقشه ماشین را به خاطر بسپارم و برای شروع جستجوی خود به بیرون بپرم.
من کمی بیش از یک دقیقه فرصت دارم تا تایمر به صفر برسد. من تا جایی که میتوانم به سمت جایی که فکر میکنم لنگر قرار دارد میروم، اما از قبل شک دارم. به قله تپه ای رسیدم و ناگهان ایستادم. نوعی «ماشین پرنده» وجود دارد که من فهمیدم رباینده نام دارد و دقیقاً نزدیک لنگر در حال گشت زنی است. پشت سنگ پنهان می شوم، اما ساعت در حال تمام شدن است. کمی بیشتر نگه می دارم و آدم ربایی دورتر می شود. لنگر را می گیرم درست زمانی که زمان تمام می شود، طوفان فرا رسیده است.
بدون محافظت از ماشین من، طوفان به شدت شروع می شود و سلامتی من را تخلیه می کند. این یک مسابقه با زمان است که به عقب برگردم و قبل از تمام شدن عمرم از پورتال فرار کنم. من تمام احتیاط را به باد انداخته ام، تا آنجا که می توانم سریع می دوم و برای زنده ماندن همیشه اقلام درمانی مصرف می کنم. به ماشین می رسم و درست با ظاهر شدن فرمان باز کردن در، آخرین سلامتی ام از بین می رود.
من مرده ام. دویدن من به پایان رسید من به همه چیزهایی که اتفاق افتاده فکر می کنم و اشتباهاتی را که مرتکب شدم می بینم. نقشه ای در سرم شکل می گیرد. با اطمینان از اینکه دفعه بعد متفاوت خواهد بود، چیزی جز چرخاندن آن کلیدها و راه اندازی درایو بعدی خود نمی خواهم.
پاسیفیک درایو در اوایل سال ۲۰۲۴ در پلی استیشن ۵، استیم و فروشگاه بازی اپیک منتشر می شود.
توصیه های سردبیران
-
برنامه توسعه دهنده Baldur’s Gate 3 در حالتها، قسمتهای بعدی و مبارزات Xbox Series S قرار دارد.
-
لامبورگینی اتومبیل های مسابقه ای را در اتاق نشیمن شما قرار می دهد. سوار شوید و یکی را برانید
این پیشنهادی بود که نمیتوانستم آن را رد کنم، و آنچه بعداً انجام شد، یک جفت سواری موازی در شمال غربی اقیانوس آرام بود، یکی واقعی و دیگری دیجیتال. من به یک ماجراجویی به یاد ماندنی میروم که شامل پرندهای با کلاه بالا، مانکنهای ترسناک و حداقل یک داستان از پرتاب تیم توسعهدهنده توسط پلیس به بیرون از شهر است.
منبع: https://www.digitaltrends.com/gaming/pacific-drive-pax-west-2023-preview/