چیزی که ما بازی می کردیم | Eurogamer.net

۱۷ نوامبر ۲۰۲۳

سلام! به ویژگی معمولی ما خوش آمدید، جایی که ما کمی در مورد برخی از بازی هایی که در چند روز اخیر خودمان را در آن بازی می کنیم، می نویسیم. این بار: ترسناک نوردیک، آکسولوتل و کارتینگ

اگر دوست دارید برخی از نسخه‌های قدیمی‌تر What We’ve Beening را دنبال کنید، آرشیو ما اینجاست

Loddlenaut

Loddlenaut یکی از مواردی است که من از زمانی که نسخه ی نمایشی را در اوایل امسال بازی کردم، مشتاقانه منتظرش بودم و ناامید کننده نبود. این همان چیزی است که من به عنوان یک روند آگاهانه از محیط زیست در بازی ها متوجه شده ام ادامه می دهد – شما به عنوان یک کارگر بازی می کنید که وظیفه اش پاکسازی آب های یک سیاره از زباله ها و زباله های صنعتی است، در حالی که در طول مسیر با حیات وحش محلی دوست می شوید.

همانطور که مناطق بیشتری از بازی را کشف می کنید، اطلاعات بیشتری از تاریخچه سیاره (و کارفرمای خود) کسب می کنید. شرکتی که شما در آن کار می کنید سعی کرد از میوه ها و سبزیجات زیر آب برای انرژی استفاده کند، اما باعث نشت نفت شد. این شرکت به‌جای این‌که این مشکل را کاهش دهد، همه کارمندان خود را جمع‌آوری کرد و از آن خارج کرد و در عوض تصمیم گرفت یک نفر را بازگرداند، بازیکن را سال‌ها بعد، تا آشفتگی را پاک کند و تعادل طبیعت سیاره را بازگرداند.

قسمت تمیز کردن بازی بسیار آرامش بخش است. شناور بودن در اطراف و مکیدن پلاستیک با تفنگ حباب‌دار کوچکم برای من اعتیادآور است و اغلب نادیده می‌گیرم که بازی می‌خواهد در مرحله بعدی به دنبال دنبال کردن مسیرهای زباله در اطراف نقشه و کاوش باشم.

هر چند قطعه مورد علاقه من باید لندل باشد. اینها ساکنان محلی سیاره هستند و بسیار شبیه آکسولوتل ها هستند – آنها هستند بنابراین شایان ستایش می‌توانید به آن‌ها غذا بدهید، حتی خوراکی‌هایی برای آن‌ها بپزید، یا از آنها اسباب بازی درست کنید، یا فقط چند دقیقه آنها را نوازش کنید. همانطور که آنها به مناطق تمیز شده برمی گردند، از خانه های کودک به بزرگسالان تبدیل می شوند و آنچه می خورند بر آنچه که رشد می کنند تأثیر می گذارد. من مطمئن هستم که هنوز همه انواع مختلف لودل را ندیده ام، اما فکر می کنم مورد علاقه من خرگوش است. من انتظار نداشتم مادر ۱۰۰ فرزند شوم، اما اینجا با مهدکودک‌هایم به آنها کمک می‌کنم بزرگ شوند و به آب‌هایشان بازگردند.

-لیو

DLC Mario Kart 8 Deluxe

من در بازی Mario Kart 8 Deluxe بیشتر با پائولین دلخورم. به غیر از دیدن او در اودیسه، اعتراف می کنم که چیز زیادی در مورد شخصیت او در دنیای گسترده تر ماریو نمی دانستم. با این حال، هنگامی که او هفته گذشته به عنوان بخشی از موج نهایی DLC اولین فهرست خود را انجام داد، تصمیم گرفتم او را برای یک چرخش بیرون ببرم. و او یک خفن بود!

من کاملاً عاشق روشی هستم که او یک پرش را انجام می دهد و سپس میکروفون خود را در هوا بیرون می آورد، مثل اینکه چیز مهمی نیست. ای کاش در زندگی واقعی چنین رفتاری را داشتم. بچه‌های من هم آن را دوست داشتند، و هر بار که پائولین از روی پرش می‌رفت، همه ما به دنبال این بودیم که ببینیم او این بار چه حرکتی را انجام می‌دهد (این باعث می‌شود برنده شدن در برابر فرزندانم بسیار آسان‌تر از حد معمول باشد، مانند زمانی که آنها به صفحه نمایش من، آنها همچنین به طور معمولی شخصیت های خود را از جاده / به گومباس های سرگردان / مسیر اشتباه در مسیر را می راندند. من همیشه در نقش روزالینا بازی می‌کردم، اما باید بگویم، فکر می‌کنم که پائولین ممکن است شخصیت جدید من در Mario Kart 8 باشد.

در مورد این موج نهایی دوره‌های بسته تقویتی، من و فرزندانم از انفجار در هشت آهنگ آخر بسیار لذت بردیم. یکی از نکات برجسته کوه DK بود (و فکر می کنم هنوز هم هست). آیا من مقدار زیادی پوست موز را روی پل زهواری درست قبل از خط پایان قرار دادم تا فرزندانم را به زمین بزنم؟ البته انجام دادم. من همچنین از دانش Wii خود نهایت استفاده را بردم و میانبر را در Daisy Circuit فشرده کردم که باعث سردرگمی آنها شد.

اکنون که نینتندو همه چیز را برای این نسخه به پایان رسانده است، دلم برای انتشار ثابت جدید Mario Kart 8 تنگ خواهد شد. اما حداقل در حالی که ما منتظر ماریو کارت ۹ اجتناب ناپذیر در کنسول بعدی نینتندو هستیم، هر زمان که ممکن است این اتفاق بیفتد، من تمام آن افسانه های پولین را دارم تا با من همراهی کند.

-ویکتوریا

برامبل: پادشاه کوهستان


Bramble: The Mountain King حس بسیار قوی از سبک و مکان دارد. مثل این است که به داخل یک داستان عامیانه اسکاندیناوی منتقل شده باشید.

مدتی است که می‌خواهم به برامبل بروم. در آوریل امسال منتشر شد و توسط یک تیم کوچک سوئدی متشکل از دانشجویان نسبتاً جدید ساخته شده است. بازخورد در Steamخیلی خوب رفته پایین

این یک بازی در مورد – خوب، این یک بازی در مورد حضور در یک افسانه است، واقعا. یک افسانه اسکاندیناویایی چیزی که می تواند کودکانه به نظر برسد و در عین حال با تهدید همراه باشد. چیدمان این است که شما پسر جوانی هستید که خواهرش شب ها به جنگل می دود، بنابراین شما از پنجره بیرون می روید و دنبال او می دوید. توصیه نمی شود، اما پس از آن، همه چیز کاملاً قابل قبول و خوش آمدید به نظر می رسد تا زمانی که البته اینطور نباشد.

این یک بازی عجیب و غریب است. از یک طرف، آنقدر کودکانه به نظر می رسد که تقریباً حس تماشای In The Night Garden یا چیزی شبیه به آن برای چشمان جوان طراحی شده است. به همین ترتیب ساخارین نیست، اما باید بگویم که شباهت هایی با محیط جنگلی وجود دارد، و باید بگویم که به طرز مسحورکننده ای درک می شود. اما از سوی دیگر، یک تاریکی و غیرعادی همیشه در پشت ذهن شما وجود دارد، بنابراین اگر بازیکنان جوان‌تری را با خود به سفر دعوت می‌کنید، هشدار دهید.

چقدر هوا تاریک می شود، نمی دانم – من منتظر آن لحظه هستم که واقعاً وارد شود. من فقط یک ساعت از آن گذشته. اما به عنوان یک بازی ترسناک پرچم گذاری شده است. شاید این مقدمه‌ی آفتابی و کودکانه، همه‌اش جهت‌گیری نادرست باشد تا مرا برای آنچه در آینده خواهد آمد، نرم کند. بخشی از من امیدوار است، زیرا در حال حاضر، به همان اندازه که برای دیدن چیزهای بیشتری علاقه مند هستم، مطمئن نیستم که ادامه دهم یا نه.

-برتی


منبع: https://www.eurogamer.net/what-weve-been-playing-135

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *