ChatGPT یک موضوع داغ در دانشگاه من است، جایی که اعضای هیئت علمی عمیقاً نگران صداقت علمی هستند، در حالی که مدیران از ما می خواهند که “مزایای” این “مرز جدید” را در آغوش بگیریم. این یک نمونه کلاسیک از آنچه همکار من است میشا آن را «چرخه مهلکه عذاب» پیرامون فناوریهای جدید مینامد. به همین ترتیب، پوشش رسانه ای تعامل انسان و هوش مصنوعی – چه پارانوئید یا چشم ستاره – تمایل دارد بر تازگی آن تأکید کند.
از یک نظر، غیرقابل انکار جدید است. تعامل با ChatGPT می تواند بی سابقه باشد، مانند زمانی که الف فن آوری روزنامه نگار نمی توانستم چت باتی پیدا کنم که از ابراز عشق خود به او دست بردارد. با این حال، به نظر من، مرز بین انسان و ماشین، از نظر نحوه تعامل ما با یکدیگر، مبهمتر از آن چیزی است که اکثر مردم میخواهند اعتراف کنند، و این مبهم بخش خوبی از گفتمان در حال چرخش پیرامون ChatGPT است.
وقتی از من میخواهند که یک کادر را علامت بزنم تا تأیید کنم من ربات نیستم، فکر دیگری نمیکنم – البته من ربات نیستم. از سوی دیگر، وقتی مشتری ایمیل من کلمه یا عبارتی را برای تکمیل جملهام پیشنهاد میکند، یا وقتی تلفن من کلمه بعدی را که میخواهم پیامک بزنم حدس میزند، به خودم شک میکنم. آیا منظورم این بود که بگویم؟ آیا اگر برنامه آن را پیشنهاد نمی کرد به ذهنم خطور می کرد؟ آیا من ربات بخشی هستم؟ این مدل های زبانی بزرگ بر روی مقادیر انبوهی از زبان “طبیعی” انسانی آموزش دیده اند. آیا این باعث می شود روبات ها انسان را جدا کنند؟
هوش مصنوعی چت ربات ها جدید هستند، اما بحث های عمومی در مورد تغییر زبان وجود ندارد. به عنوان یک انسان شناس زبان شناس، من واکنش های انسانی به ChatGPT را جالب ترین چیز در مورد آن می دانم. نگاه دقیق به چنین واکنشهایی نشان میدهد که باورهای مربوط به زبان زمینهساز روابط دوسوگرا، ناآرام و همچنان در حال تکامل افراد با مخاطبان هوش مصنوعی است.
ChatGPT و امثال آن آینه ای برای زبان انسان است. وقتی صحبت از زبان به میان میآید، انسانها هم بسیار اصیل هستند و هم غیراصیل. چت باتها این را منعکس میکنند و گرایشها و الگوهایی را آشکار میکنند که قبلاً در تعامل با انسانهای دیگر وجود دارد.
سازندگان یا مقلدها؟
اخیراً، زبانشناس مشهور نوام چامسکی و همکارانش استدلال کردند که چتباتها «در مرحله ماقبل انسانی یا غیرانسانی تکامل شناختی گیر کرده استزیرا آنها فقط می توانند توصیف و پیش بینی کنند نه توضیح. به جای استفاده از ظرفیت نامحدود برای تولید عبارات جدید، آنها با مقادیر زیادی ورودی جبران می کنند، که به آنها اجازه می دهد تا پیش بینی کنند که کدام کلمات را با درجه بالایی از دقت استفاده کنند.
این با چامسکی همخوانی دارد شناسایی تاریخی زبان انسانی را نمی توان صرفاً از طریق تقلید کودکان از سخنوران بزرگسال تولید کرد. قوه زبان انسانی باید مولد باشد، زیرا کودکان ورودی کافی برای پاسخگویی به تمام اشکالی که تولید می کنند، که بسیاری از آنها را قبلاً نمی توانستند شنیده باشند، دریافت نمی کنند. این تنها راهی است که میتوان توضیح داد که چرا انسانها – بر خلاف سایر حیوانات با سیستمهای ارتباطی پیچیده – از نظر نظری ظرفیت بینهایتی برای تولید عبارات جدید دارند.
هر چند با این استدلال مشکلی وجود دارد. با وجود اینکه انسانها به طور بیپایانی قادر به تولید رشتههای زبان جدید هستند، مردم معمولاً این کار را نمیکنند. انسانها دائماً در حال بازیافت تکههای زبانی هستند که قبلاً با آنها مواجه شدهاند و گفتارشان را به گونهای شکل میدهند که – آگاهانه یا ناخودآگاه – به گفتار دیگران، اعم از حاضر یا غایب، پاسخ میدهند.
مانند میخائیل باختین – شخصیتی شبیه چامسکی برای انسان شناسان زبانی – به عبارتی «خود فکر ما» در کنار زبان ما « در فرآیند تعامل متولد و شکل گرفته است و مبارزه با افکار دیگران کلمات ما “مزه” زمینههایی را میچشند که ما و دیگران قبلاً با آنها برخورد کردهایم، بنابراین دائماً در حال تقلایم تا آنها را متعلق به خودمان کنیم.
حتی سرقت ادبی کمتر از آنچه به نظر می رسد ساده است. مفهوم دزدیدن کلمات شخص دیگری فرض می شود ارتباط همیشه بین افرادی صورت می گیرد که به طور مستقل ایده ها و عبارات اصلی خود را ارائه می دهند. مردم ممکن است دوست داشته باشند اینگونه درباره خود فکر کنند، اما واقعیت تقریباً در همه تعاملات غیر از این را نشان می دهد – وقتی من جمله ای از پدرم را برای دخترم طوطی وار می گویم. هنگامی که رئیس جمهور سخنرانی می کند که شخص دیگری ساخته است و نظرات یک گروه ذینفع خارجی را بیان می کند. یا زمانی که یک درمانگر طبق اصولی که معلمانش به او یاد داده اند که رعایت کند با مشتری خود تعامل می کند.
در هر تعامل معین، چارچوبی برای تولید – صحبت کردن یا نوشتن – و دریافت – گوش دادن یا خواندن و درک – از نظر متفاوت است آنچه گفته می شود، چگونه گفته می شود، چه کسی آن را می گوید و در هر مورد چه کسی مسئول است.
آنچه هوش مصنوعی در مورد انسان فاش می کند
تصور رایج از زبان انسان، ارتباطات را اساساً چیزی می داند که بین افرادی که عبارات جدیدی را از ابتدا اختراع می کنند، اتفاق می افتد. با این حال، این فرض زمانی از بین می رود Woebot، یک برنامه درمانی هوش مصنوعی، برای تعامل با مراجعان انسانی توسط درمانگرهای انسانی و با استفاده از مکالمات جلسات درمانی انسان به انسان آموزش دیده است. وقتی یکی از ترانه سرایان مورد علاقه من، کالین ملوی، شکست می خورد دسامبریست ها، به ChatGPT می گوید برای نوشتن اشعار و آکورد به سبک خود. ملوی آهنگ حاصل را “به طرز قابل توجهی متوسط” و فاقد شهود یافت، اما همچنین به طرز عجیبی در منطقه یک آهنگ دسامبر گرایان بود.
همانطور که Meloy اشاره می کند، با این حال، پیشرفت های آکورد، مضامین و قافیه در آهنگ های پاپ نوشته شده توسط انسان نیز مانند سخنرانی های سیاستمداران، منعکس کننده سایر آهنگ های پاپ است. آزادانه بکشید از نسل های گذشته سیاستمداران و فعالان، که قبلاً مملو از عباراتی از کتاب مقدس بودند. آهنگهای پاپ و سخنرانیهای سیاسی بهویژه تصاویر واضحی از یک پدیده کلیتر هستند. وقتی کسی صحبت میکند یا مینویسد، چقدر تازه تولید شده است؟ چقدر در باختین بازیافت می شود؟ آیا ما ربات بخشی هستیم؟ آیا روبات ها بخشی از انسان هستند؟
افرادی مانند چامسکی که می گویند چت بات ها بر خلاف سخنرانان انسان هستند، درست می گویند. با این حال، کسانی مانند باختین نیز همینطور هستند که به این نکته اشاره می کنند که ما هرگز واقعاً کنترل کلمات خود را نداریم – حداقل، نه آنقدر که خودمان را تصور می کنیم. از این نظر، ChatGPT ما را مجبور میکند که یک سوال قدیمی را دوباره در نظر بگیریم: چقدر از زبان ما واقعاً مال ماست؟
برندن اچ اوکانردانشیار دانشکده مطالعات فرامرزی، دانشگاه ایالتی آریزونا
این مقاله بازنشر شده است از گفتگو تحت مجوز Creative Commons. را بخوانید مقاله اصلی.
منبع: https://thenextweb.com/news/linguistic-anthropologist-humans-chatgpt