بو: حال و هوای ساعت شکار ارواح من را سخت نگیرید

من عاشق یک داستان خوب ارواح هستم و از بچگی دوست داشتم.

خانه ای که من در آن بزرگ شدم ویکتوریایی بود که در سال ۱۹۱۱ ساخته شد. وقتی وارد شدی، اگر بگذاری چشم هایت آرام بگیرد، شاید سایه ای روی دیوار دیده باشی. ممکن است به شکل زنی باشد که موهایش به طرز مفصلی کشیده شده باشد. به گفته بهترین دوست دوران راهنمایی من – یک روانشناس که خود را روانی می داند – نام او میشلین بود. اگر دوره راهنمایی بوده‌اید، می‌دانید که قانون شماره یک بقا این است که به هیچ وجه به خودتان توجه نمی‌کنید که ممکن است “عجیب” تلقی شود، بنابراین اطلاعات بین ما باقی می‌ماند. اما عشق من به یک راز ترسناک فقط افزایش یافته است.

یک چیز خوب در مورد بزرگسالی این است که می توانید وسواس های دوران کودکی خود را با درجه خاصی از آزادی مرور کنید. بنابراین، به محض اینکه از ژانری که تلویزیون شکار ارواح است آگاه شدم، به تماشای مزخرفات ضرب المثل آن افتادم.

اگر با تلویزیون واقعیت شکار ارواح آشنایی ندارید – چه آشنا باشد ماجراهای روح، فایل های هولزر، برادران روحیا آخرین کشف من، مادران روح (به معنای واقعی کلمه گروهی از مادران اهل اوکلاهاما که در اوقات فراغت خود به شکارچیان ارواح تبدیل می شوند)، یک قالب کاملاً استاندارد برای اتفاقات وجود دارد.

یک خانواده یا شخصی که مالک یا در یک مکان ادعایی تسخیر شده – یک خانه، میخانه، تئاتر، یک بیمارستان روانی سابق و غیره – کار می کند یا در آن کار می کند – فکر می کند چیزی درست است (یعنی متوجه صداها، قدم ها، سایه ها، حرکت اشیا شده اند، تغییرات دما، یا افراد دارای نوسانات خلقی، تحت فشار قرار گرفتن یا خراشیده شدن، یا موارد مشابه).

آنها یک گروه یا تیم های تحقیقاتی ماوراء الطبیعه را فرا می خوانند (یعنی شیر; استیو و امی/سیندی از پرونده های مرده; داکوتا، چلسی، تانر، و الکس از ترس از مقصد; شکار ارواح از زندگی برای مردگان)که اغلب در راه رسیدن به محل در ماشینشان فیلم می گیرند و بقیه اعضای تیم را در مورد آخرین مورد به روز می کنند: “مامان با ما تماس گرفت چون دیوارها خون می آمد، بچه اش در حال حرکت است و با دوست خیالی خود صحبت می کند که هیچ چیز ندارد. چشم، اما پدر فکر می کند همه چیز سرد است و او فقط باید بیشتر یوگا انجام دهد.”

به محض ورود، به تیم توری از «نقاط داغ» یا مکان‌هایی که مردم در آن‌ها فعالیت‌های ماوراء الطبیعه را تجربه کرده‌اند، داده می‌شود. ممکن است شخصی ادعا کند که در طول تور چیزی فراطبیعی شنیده یا دیده است. (در این مرحله، من کنجکاو شده‌ام و امیدوارم این فقط این نباشد که کسی پنجره‌ای را باز گذاشته و باعث ایجاد یک پیش نویس مزاحم شود. من به دنبال یک poltergeist هستم).

با درخواست از غیرنظامیان برای رها کردن تیم به حال خود، تحقیقات آغاز می شود. این تقریباً همیشه در شب اتفاق می افتد. گاهی اوقات تیم تا صبح در محل قفل می شود. یک عکس دراماتیک از چرخاندن کلید یا قرار دادن قفل واقعی روی در، واقعاً باعث می‌شود که کلاستروفوبیا به خانه برسد. احساس من در این لحظه (گیج شدن و حالت تهوع از انتظار) این است که تصور می کنم دیگران احتمالاً در حال تماشای ورزش احساس می کنند.

از اینجا، بسته به سبک نمایش شکار ارواح، تغییرات ظاهر می شود. اگر از انواع برادران باشد (ماجراهای روحفریاد زدن و فریاد زدن “رفیق” زیاد بر سر یکدیگر، فرار از حضور اهریمنی، و انجام شیرین کاری های نابخردانه مانند خوابیدن در کشوی سردخانه یا رفتن به زیرزمین برای استفاده از تخته Ouija در حالی که بینندگان فریاد می زنند، وجود خواهد داشت. داخل بالش های کاناپه شان همچنین می‌تواند از انواع نرم‌تر باشد، که در آن یکی از اعضای خانواده درگذشته یا یک رویداد تاریخی باعث آزار و اذیت شده است، هیچ چیز بد نیست، و همه می‌توانند در نهایت آرامش داشته باشند. در این سناریوها، سانس‌ها یا سایر اشکال ارتباط بین حجاب می‌تواند بیشتر شفابخش باشد تا آزاردهنده.

پس از بررسی، تیم ممکن است بنشیند و یافته های خود را برای مشتریان جن زده خود فاش کند. از آنجا، گزینه‌ها عبارتند از اخراج ارواح، یادگیری همزیستی، یا خانواده باید از آنجا نقل مکان کنند زیرا هیچ امیدی برای نجات خانه از شیاطینی که در حمام زندگی می‌کنند وجود ندارد. (معلوم نیست که آنها در مورد آنچه در محل اتفاق افتاده است به مالکان بعدی چه خواهند گفت.)

من نیازی به فصل ترسناک به عنوان توجیهی برای تماشای نمایش های شکار ارواح ندارم. من این نوع تلویزیون را در تمام طول سال تماشا می کنم، و آن را به تنهایی تماشا می کنم، زیرا واقعاً هیچ کس دیگری را نمی شناسم که آن را تماشا می کند، و همچنین به این دلیل که هر زمان که آن را با شخص دیگری تماشا کرده ام، آنها احساس می کنند که نیاز به اظهار نظر در مورد آن دارند. پوچ بودن فرضیه، به طور مداوم به من یادآوری می کند که آنچه اتفاق می افتد واقعی نیست. بیایید واضح بگوییم: برای من مهم نیست. من کاملاً آگاه هستم که در حال تماشای تلویزیون هستم، به این معنی که افراد حاضر در برنامه کارهایی را انجام می دهند تا بتوانند توجه بینندگان را حفظ کنند و رتبه بندی و در نتیجه فصل های جدید را دریافت کنند. برای من اهمیتی ندارد که آنچه در این برنامه تلویزیونی واقعیت تلویزیونی تماشا می کنم “واقعی” باشد.

اگر به راحتی می توانید سایه را با مشخص کردن اینکه چراغ هایی در بیرون از خودروی عبوری وجود دارد یا صداهای غیرقابل توضیحی ناشی از راه رفتن یکی از اعضای تیم در طبقه بالا یا نفس کشیدن در کنار میکروفون است، از بین ببرید، برای شما خوب است. من به دنبال یک داستان خوب هستم، و برای من این بدان معناست که کسی در راهرو احساس انرژی بد می کند، ادعایی که نمی توان آن را اثبات کرد – علیرغم الگوهای ماوراء الطبیعه و کلیشه های پر زرق و برق – اما آنقدر ترسناک است که باعث شود من از خودم بلند شوم. نه اینکه لامپ را روشن کنم من دوست دارم جهنم چیست!؟ لحظه من از سوراخ خرگوشی که بعد از نمایش در آن فرو می‌روم لذت می‌برم، در مورد تاریخچه مکان تحقیق می‌کنم، و در عین حال، از راحتی عجیبی که با قالب قابل پیش‌بینی به دست می‌آید.

برای کسانی که در لذت من از این سرگرمی های ماوراء الطبیعه سهیم نیستند، من جاذبه منطق، نیاز به توضیح علمی را درک می کنم. بیشتر مردم نمی‌خواهند که مال خودشان را باور کنند آپارتمان ممکن است خالی از سکنه باشد، یا اینکه آنها می توانند در راه خود به سمت بودگا به یک گرداب برخورد کنند. اگر واقعا این اتفاق برای من می افتاد، دیوانه می شدم! البته تماشای این همه نمایش های شکار ارواح احتمالا بهترین راه برای آماده شدن برای چنین چیزی است. در ضمن، من اینجا در تاریکی با تنقلاتم خواهم بود و هر برنامه شکار ارواح را که می‌توانم تماشا می‌کنم و احساس خوبی نسبت به آن دارم.

موضوعات
جریان


منبع: https://mashable.com/article/ghost-hunting-tv

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *