با پنجه آهنی شان دورکین، نویسنده/کارگردان، نه تنها داستان غم انگیز یکی از مشهورترین خانواده های کشتی حرفه ای، بلکه بهترین کار حرفه ای زک افرون را نیز به سینما می آورد. با تمرکز بر روی سلسله کشتی فون اریش و “نفرین” که گفته می شود آنها را در دهه ۷۰ و ۸۰ گرفتار کرده است. پنجه آهنی چهار برادر را دنبال می کند که برای میراث خانوادگی خود جنگیدند، با این حال تحت آموزش پدر سلطه گر خود رنج می بردند.
در حالی که دورکین با مهارت فضای خاص دوران زندگی آنها در دالاس را به تصویر میکشد، از این که چگونه آن عنصر خانوادگی بدترین لحظات زندگی برادران را به تصویر میکشد، چشمپوشی نمیکند. به هر حال، این داستان پدران، پسران و بدبختی عمیقی است که توسط یک گروه نیرومند زنده شده است. اگرچه پر از مرگ و فقدان است، پنجه آهنی رویکرد مکانیکی عجیبی دارد که به جای کاوشگر می کوبد.
اکثر طرفداران کشتی جزئیات این حماسه خانوادگی را می دانند، اما دیگران ممکن است از انباشت بدبختی شوکه شوند و محدودیت های تحمل یک خانواده را زیر پا بگذارند. این فیلم از این نظر یک موفقیت چشمگیر است. با این حال، به استثنای معدود، وقایع واقعی به مراتب بیشتر از آنچه احساس میشود مشاهده میشوند، گویی دورکین از دردناکترین خاطرات خانواده مشهوری که مورد احترامش است دوری میکند. این لحظه ها طنین انداز نمی شوند، بنابراین پنجه آهنی به یک فیلم بسیار خوب می رسد که می توانست – و باید – عالی باشد.
چگونه می کند پنجه آهنی به “نفرین فون اریش” نزدیک شویم؟
اعتبار: A24
کوین فون اریش (افرون)، سوپراستار در حال ظهور کشتی که مرکز فیلم است، توضیح می دهد: “مامان سعی کرد با خدا از ما محافظت کند. پدر سعی کرد با کشتی از ما محافظت کند.” پیرترین برادر زنده فون اریش، کوین، به دنبال کشتی گیر آینده دار دیوید است (مثلث غمهریس دیکنسون)، پرتاب کننده دیسک حرفه ای کری (خرسجرمی آلن وایت) و مایک نوازنده (استنلی سیمونز). اما، همانطور که او به علاقه عشق خود به پم می (لیلی جیمز) هشدار می دهد، یک نفرین خانوادگی وجود دارد که برادر بزرگترش را در زمانی که بسیار جوان بودند گرفت. این باخت جرقه خرافات محلی را زد که کوین حداقل در ابتدا آن را کاملاً باور نمی کند. اما پدر فریتس بی رحم تر از او (مک کالی مرده) پسرانش را به سمت شکوه درون حلقه سوق می دهد – و به خوبی از نقطه شکست آنها می گذرد – هرچه این “نفرین” به یک پیشگویی خودپرداخت تبدیل می شود.
همانطور که کوین توضیح می دهد، اعتقاد در صحنه کشتی دالاس این است که این نفرین با نام خانواده پیوند خورده است، نامی که فریتز – جک ادکیسون متولد شد – از نام دختر مادرش، اریش، اقتباس کرد. این منجر به چند یادداشت دراماتیک تکاندهنده میشود که کوین را در حال کشتی با اصل و نسب خود و نام کشتی خود میبیند، اما یک جزئیات کلیدی نیز از این تاریخ حذف شده است که ضربه را کاهش میدهد.
در واقع، فریتز نام “فون اریش” را برای تقویت شخصیت پاشنه خود به عنوان یک شرور نازی در دهه ۱۹۵۰ انتخاب کرد. فیلم حتی با یک فلاش بک سیاه و سفید شوم به فریتز در دوران اوجش آغاز می شود (البته بدون هیچ اشاره ای به نشان نازی ها). او در بالای دوربین خودنمایی می کند و با حرکت مشخص خود، «پنجه آهنین»، حریف را به تسلیم وا می دارد. همانطور که عنوان فیلم ها پیش می رود، پنجه آهنی هم بازگشتی آشنا به این مانور است (که پسران فون اریش در نهایت آن را حتی به عنوان قهرمان یا «صورت بچه» قبول میکنند) و هم توصیفی شاعرانه از نوع تسلط فریتز بر زندگی فرزندانش. با این حال، علیرغم اینکه با رویکرد بیش از حد مردانه فریتز به پدر شدن، وارد قلمروی ناخوشایند می شویم، پنجه آهنی مشت هایش را می کشد.
این فیلم مطمئناً یک خط کلی در مورد ماهیت خود ویرانگر کشتی حرفه ای دارد که از نظر جسمی و روحی تأثیر خود را می گذارد. اما مشابه اجتناب از حیله نازی فریتز، پنجه آهنی پدرسالار خانواده را با حذف بیش از حد خوشایند می کند. همانقدر که مککالانی سختگیر و حسابگر است – مثل زمانی که آشکارا پسرها را در وعده صبحانه از مورد علاقهاش به کمترین رتبهبندی میکند – حضور گرم و خوشآمدی دارد، با لبخندهای گستردهای که موفقیتهای پسرانش را جشن میگیرد. در تئوری، این امر بهطور واقعگرایانه ماهیت والدین سمی و نحوه شکلگیری وابستگی را از طریق سوءاستفادهکنندگان که بهطور متناوب سرد و گرم میدوند منعکس میکند. با این حال، این فیلم به ندرت فریتز را به قلمروی خشن هدایت می کند که اعمال او را به نتایج وحشتناک نهایی زندگی پسرانش مرتبط کند. اینجا چیزی کم است. پنجه آهنی بیش از دو ساعت طول می کشد، با این حال هنوز احساس می کند که کوتاه شده است، گویی چندین صحنه که سوزن بین پدر و مادرش و روانشناسی و فیزیولوژی پسران قرار دارد، بی رحمانه بریده شده است.
بنابراین، “نفرین” زمانی که همه پسران به ارتقای پدرشان، یعنی کشتی قهرمانی در کلاس جهانی میپیوندند، کیفیتی زودگذر به خود میگیرد، بدون اینکه لزوماً برای آسیبهای جسمی و روحی آماده باشند. این مسلماً بیشترین تأثیر را روی کوین می گذارد و روابط او با پم را به روش های نگران کننده ای تیره می کند. او بیشتر و بیشتر وقت خود را دور از او می گذراند، از ترس اینکه این نفرین قابل انتقال باشد. اما هر چه برادرانش بیشتر رنج می برند، والدینش کمتر در فیلم نقش دارند. هنگامی که فاجعه رخ می دهد، مادر آنها دوریس (مائورا تیرنی) از مذهب راحت می شود و هر یکشنبه فریتز و پسران را به کلیسا می کشاند. اما این تنها چیزی است که در مورد او می آموزیم – غیر از این که او، مانند فریتز، ترجیح می دهد مسائل شخصی و روانی پسرها را به حال خود رها کند تا آنها بین خودشان بحث کنند.
فریتز، اگرچه زمان زیادی از صفحه نمایش دارد، اما به گونه ای وجود دارد که گویی یک روح است و قادر به فرار از آن فلاش بک تک رنگ اولیه نیست. در حالی که این برای تعیین مرزهای احساسی داستان کار می کند – پدری که نمی تواند از گذشته خود بگریزد، که در آن هرگز از پرتگاه شکوه فراتر نرفت – او در نهایت فاقد حس تحمیل جسمانی و وحشیگری عاطفی برای فرزندانش در زمان حال است. او آنها را هل می دهد، اما هرگز آنها را خراب نمی کند. به نظر می رسد که آنها این کار را به تنهایی انجام می دهند. ناامیدی های حرفه ای فریتز در دیالوگ ها به وفور دیده می شود، اما لحظاتی که ویراستار تراژدی های خانواده را به آموزش سخت عشقی خود وصل می کند بسیار اندک است. بنابراین، هنگامی که کوین در نهایت در اواخر فیلم در یک لحظه خاص با پدرش روبرو می شود، وزن و تاریخچه روی پرده را که باید داشته باشد، ندارد، علیرغم اینکه بازیگران برای اطمینان از احساس واقعیت زندگی شده در مورد هر تعامل اضافه کاری می کنند. . . گویی حتی دوربین متقاعد شده بود که نفرین فون اریش چیزی شیطانی است که در کمین اتر نهفته است، نه نتیجه نهایی پدری که تلاش میکند شکوه از دست رفتهاش را با زندگی خلبانانه از طریق پسرانش به تصویر بکشد..
پنجه آهنی با برادران فون اریش آزادی های زیادی می گیرد تا داستانی قانع کننده (اگر نادرست) از برادری بسازد.
اعتبار: A24
فیلم بدون شک موفق می شود پسران فون اریش را چه به عنوان فردی و چه به عنوان برادر به تصویر بکشد. اولین تصویر از کوین افرون، او در حال بیدار شدن برای دویدن صبح است، از طریق نمای نزدیک از صورت و سینه برهنه. بلافاصله چیزی در مورد او وجود دارد. قبل از اینکه کوین صحبت کند، رگهای برآمده روی تنه بی رنگ او (شاید به استفاده از استروئید شخصیت اشاره می کند) در حالی که کوین از تخت کودکی خود خارج می شود، کل کادر را می کشد. کوین واقعی بدنی لاغرتر از بسیاری از ستارگان کشتی داشت، اما تصور هولناک فیلم از او بلافاصله مردی را به تصویر میکشد که در پوستش احساس ناراحتی میکند، تحولی که افرون با تعهدی بیباک به سمت آن پرتاب میشود.
در حالی که کوین ممکن است بخواهد در رینگ مورد توجه قرار گیرد، خارج از آن چیزی غم انگیز در نحوه مبارزه اجتماعی او وجود دارد. پم بعد از یک نمایش سعی می کند با او معاشقه کند، اما او گم شده به نظر می رسد، گویی هرگز در معرض دنیای واقعی فراتر از محدودیت های کشتی قرار نگرفته است. کوین واقعی یک صدای عمیق تر و با اطمینان بیشتری به خود آمد. رویکرد نرم و پسرانه افرون به بیرونی کردن ناامنی های طولانی مدت کمک می کند در حالی که باعث می شود در هر محیطی احساس ناخوشایندی کند. او مردی است که گرفتار رشد بازداشت شده است، و در حالی که افرون مانند یک حرفه ای کارکشته به کشتی می رود – زمان پخشی که او در برخی از جهش های کوین مسحورکننده است – ظاهر درون رینگ او، پابرهنه و با تنه سفید، او را به نظر می رساند. مانند یک مخلوق منحرف، یک نوزاد بیش از حد رشد کرده و عضلانی، که توسط یک دانشمند کشتی کج خلق شده است.
اگر زندگی حرفهای کوین صرف تحقق خواستههای پدرش شود، زندگی شخصی او نیز به همان اندازه دچار اختلال میشود، اگرچه افرون آن را با جذابیتی بیگناه آغشته میکند. کوین چیزی جز صرف وقت با برادرانش نمی خواهد. حتی رویاهای او برای ازدواج و تسویه حساب شامل ایجاد فضایی برای آنها در مزرعه خود است. برادری تنها چیزی است که او می داند، و تعاملات اولیه او با دیوید و مایک به یک تاریخچه شخصی چند وجهی اشاره دارد، حتی اگر فیلم زمان کمی برای بررسی این موضوع دارد.
در دستان دیکینسون، دیوید ممکن است در ابتدا مانند یک برش مقوایی به نظر برسد – برادر خوب و سادهای که سخت تلاش میکند و با پشتکار از دستورات پدرش پیروی میکند. اما دیکینسون این سادگی ظاهری را با حس درخشندگی دنبال میکند و با توجه به جایگاهی که در داستان دارد، نتیجهاش را میدهد. او که برای مدتی کلیدی به عنوان محبوب فریتز رتبه بندی می شود، شروع به احساس می کند که تاثیرات این نوار برای هر یک از آنها، از جمله خودش، خیلی بالاست.
در همین حال، مایک (سایمونز)، پسر لاغر و حلیم است. این شخصیت با برخی از ویژگی ها و نکات داستانی برادر واقعی خود کریس، جوانترین فون اریش که به طرز عجیبی از فیلم حذف شده است، آغشته است. او نوجوانی است با روح یک موسیقیدان و با غم و اندوه یک هنرمند که سیمونز اجازه می دهد تا در سکوت بیشتر به سمت یک ورزش بدنی سوق داده شود که او به سختی برای آن آماده است. مانند رویکرد پسرانه افرون به کوین، تصور سیمونز از مایک به شیوهای که با داستان مطابقت دارد از واقعیت فاصله میگیرد. در درون علایق هنری او، یک زنانگی ظریف در سکوت صحبت می کند که چگونه او در برآوردن انتظارات مردانه پدرسالار فون اریش و به طور کلی دنیای کشتی شکست می خورد. و با این حال، تلاش مایک برای تبدیل شدن به میخ گردی که با سوراخ مربعی مناسب خواهد بود، به برانگیختن همدردی محبت آمیز، هم از سوی تماشاگران و هم از سوی کوین و دیوید، که به مایک کمک می کنند مخفیانه به یک کنسرت موزیکال پس از اینکه دوریس پایش را پایین می گذارد، برانگیزد.
کری پسر طلایی بود، تا اینکه رویای المپیک او به پایان رسید (بدون تقصیر خودش). وقتی کری به خانه برمی گردد، پدرش فوراً او را در کانون توجه کشتی قرار می دهد، گویی او فرصت دیگری برای بالا بردن نام فون اریش دارد. در حالی که کری واقعی، کاریزماتیکترین و شبیهترین ستاره سینما در میان این گروه محسوب میشد، رویکرد وایت پس از تحریم المپیک غرق در خشم و ناامیدی است. (در واقعیت، کری خیلی قبل از این اتفاق برای WCCW دبیو کرد، اما درام جذابی را ایجاد می کند). اگر کسی فقط بر اساس ظاهر ظاهری برادران را بازسازی میکرد، وایت و افرون باید نقشهایشان را عوض میکردند، اما هر کدام نسخههای خاص خود از کری و کوین را به شیوهای بینقص تجسم میدادند.
حتی عملکرد پم به عدسی برای درک بهتر کوین تبدیل می شود. جیمز که نقش پم را با درخشش فرشتهای بازی میکند، با اشتیاق چشمهای گشاد شده به نقش نزدیک میشود، تا جایی که واقعی به نظر نمیرسد. آیا علاقه جدی او به “کایفابه”، اصل کشتی حفظ یک شخصیت برای فروختن مخاطب در یک توهم است؟ با توجه به بی تجربگی او در خارج از رینگ، او در ابتدا در تشخیص اینکه آیا او واقعی است یا نه – اینکه آیا واقعاً به او علاقه مند است یا اینکه یک کوهنورد یا گروه است – مشکل دارد و عملکرد جیمز ما را از طریق این عدم اطمینان راهنمایی می کند. هر چه جیمز بیشتر به خانواده فون اریش عادت کند، اجرای او راحت تر و واقعی تر می شود.
کارگردانی دورکین، هر صحنه و شخصیت را به سمت یک حال جذاب سوق می دهد، که منجر به برخی از بهترین اجراهای سال نمی شود، بلکه حس واقعی واقعیت را در لحظه به ارمغان می آورد. با این حال، رویکرد خاص او برای در هم تنیدن این صحنهها و لحظهها در نهایت به قیمت اثرگذاری احساسی فیلم تمام میشود.
فیلمسازی شان دورکین هم به داستان کمک می کند و هم به داستان آسیب می رساند.
اعتبار: A24
در اوایل زمان اجرا، ریتمیک طولانی یادآور آن است دوستان خوب (و روی Blue Oyster Cult’s تنظیم کنید از درو نترسید) ما را با برادران، و با جزئیات محیطشان هماهنگ می کند، وقتی وارد ورزشگاه می شوند، میدان پر جنب و جوش کشتی متعلق به پدرشان. همانطور که کوین و کری برای مسابقه آینده خود با یک جفت کشتی گیر دیگر برنامه ریزی می کنند، آنها با اصطلاحات کشتی صحبت می کنند و به سرعت ماهیت فیلمنامه ای این ورزش را برای تماشاگران مشخص می کنند – که در آن زمان بیشتر از دید عموم پنهان بود. با این حال، این دیالوگ نیز بهعنوان تمرینشده و نه روتین ظاهر میشود، گویی این ورزشکاران هرگز این وظیفه را انجام ندادهاند. علیرغم دقت اصطلاحات، برادران به طور کامل احساس نمی کنند که در این صنعت و اطراف آن بزرگ شده اند.
رویکرد بصری دورکین اما برای پنهان کردن درزهای بی تجربگی بازیگران در رینگ کار می کند. این فیلم از رویکرد دوربین از نزدیک و شخصی که توسط WCCW ابداع شده است، تقلید میکند، که به صحنههای کشتی حسی از شدت هرج و مرج میدهد، زیرا دوربین از کنار و اطراف آنها عبور میکند. دورکین همچنین در مسدود کردن و ایجاد تصاویر خاطرهانگیز و خاطرهانگیز خارج از رینگ مهارت دارد، اما آنها گاهی اوقات برخلاف داستانی که او میگوید عمل میکنند. مجموعهای از نماهای مسحورکننده وجود دارد که همگی در یکدیگر محو میشوند، با نمای نزدیک از سرنگی که یکی از برادران به ران او تزریق میکند، شروع میشود و سپس نماهای نزدیک از چهرههای کوین، دیوید و کری، که همگی روی هم قرار گرفتهاند، حس آنها هویت همه با هم محو شدن ما واقعاً هرگز یاد نمیگیریم که چه کسی تزریق میکرد، یا حتی چه چیزی تزریق میکرد – یک استروئید؟ مسکن؟ یک داروی تفریحی؟ این اطلاعات حیاتی است، با توجه به این که نتایج غم انگیز سبک زندگی آنها به آرامی بر روی هر یک از برادران قرار می گیرد و نه به طور کلی.
این قابلیت تعویض به روشی که دورکین هر تراژدی را در زندگی آنها ترسیم می کند، وارد می شود. به عنوان مثال، مصدومیت وحشتناکی که کری متحمل شده است را در نظر بگیرید که حرفه کشتی او را به خطر می اندازد. دورکین به جای بررسی پیامدهای فیزیکی و روانی این رویداد – چه از طریق چشمان کری، یا واکنشهای هر یک از اعضای خانوادهاش – حس عجیبی از رمز و راز را در اطراف جراحت کری ایجاد میکند و قبل از اینکه از هر نگرانی بگذرد، آن را مانند یک طرح داستانی آشکار میکند. . او ممکن است در مورد آن، یا واکنش خانواده اش.
بیشتر طرح داستان به این شکل پیش میرود. جراحات و سایر لحظات تغییردهنده زندگی با کنایه دراماتیک (معمولاً در دیالوگها و حتی در متن آهنگ مایک) به تصویر کشیده میشوند، اما به ندرت با یک حس علیت ساخته میشوند و اثرات موجدار آنها به ندرت احساس میشود. تصمیمات حیاتی به جای اینکه از طریق نمایش های سخت به دست آیند، به سادگی اتفاق می افتند. وقایع دلخراشی که زندگی برادران را تعریف کرد و ایده “نفرین فون اریش” را در آگاهی عمومی به وجود آورد تا حد زیادی به عنوان لحظات منزوی با ارزش شوک وجود دارد. بین این حس رد شدن از رویدادهای مهم گذشته و حذف دورکین یک برادر کامل برای کوتاه کردن زمان اجرا، نمی توان احساس کرد داستانی که می خواهد بگوید برای یک فیلم خیلی بزرگ است.
شان دورکین ممکن است بیش از حد عاشق کشتی باشد تا بتواند عدالت را در این داستان انجام دهد.
اعتبار: A24
اما دورکین کارگردانی متفکر برای این مسائل است که به طور کامل فیلم را به زانو درآورد. پنجه آهنی ظاهر (و مهمتر از آن، زیباییشناختی) یک درام مهم با وزن تاریخی دارد، و اگرچه ممکن است این یک تعریف و تمجید پشت سر به نظر برسد، اما اینطور نیست. در مزرعه خانواده، هوای تگزاس همیشه گرم و غلیظ است و هم درخشش تابستانی و هم حس نوستالژی را ارائه می دهد. در آخرین عمل، این اوج به لحظهای هیجانانگیز تبدیل میشود که کوین زندگی بهتری را برای برادرانش تصور میکند. هر زمان که این چهار نفر روی پرده با هم هستند، شبیه یک فیلم ریچارد لینکلیتر است که با رفاقتی زنده می شود که دورکین دقیقاً می داند چگونه آن را با صمیمیت و احساسات به تصویر بکشد. هنگامی که برادران در یک عروسی خانوادگی به صف می رقصند – عروسی با حضور پراکنده، همانطور که فون اریش ها مورد احترام هستند اما واقعاً شناخته شده نیستند – دوربین روی پاهای برادران یا حرکات بدن آنها تمرکز نمی کند، بلکه بر روی حالات شادی بخش آنها تمرکز می کند و چهره آنها را دنبال می کند. نمای نزدیک
دورکین، یک طرفدار مادام العمر کشتی، به شدت به این شخصیت ها اهمیت می دهد، اما شاید این یک مشکل باشد. فیلم معمولاً آنقدر به موضوع خود نزدیک می شود که نمی تواند یک ارزیابی صادقانه به آن بدهد و دوربین اغلب نگاه خود را از دردناک ترین لحظات داستان برمی گرداند. این انسداد کمک می کند تا پویایی خانواده را هر زمان که شروع به تغییر می کند – زمانی که حسادت ها به پرواز در می آیند، و زمانی که کشتی شروع به ایجاد مانع می کند به جای اینکه آنها را به هم نزدیک کند – به تصویر بکشد – اما در این صحنه ها، دورکین عقب می نشیند و می دهد. پنجه آهنی یک کیفیت دور و مشاهده ای زمانی که باید صمیمی ترین احساس را داشته باشد. هر بار که فیلم از شهادت دادن به رنج برادران و تأثیر آن بر خانواده اجتناب میکند، از این سؤال دردناک که چه چیزی منجر به هر تراژدی شد و چگونه فریتز (و شاید حتی دوریس) ممکن است از چنین نتیجهای اجتناب کرده باشد، اجتناب میکند. تأثیر انباشته این داستانی است که ناقص به نظر می رسد.
برای داستانی در مورد روشی که رویدادهای غم انگیز می توانند افراد و خانواده ها را تعریف کنند، پنجه آهنی متأسفانه با علاقه بسیار کمی به آن تراژدی ها یا پیامدهای عاطفی آنها پایان می یابد. برای رسیدن به انتهای داستان و رسیدن به نوری در انتهای تونل بسیار مشتاق است. قبل از اینکه به سمت کاتارسیس بپرد، زمان بسیار کمی را صرف کندوکاو در تاریکی می کند. اوج های آن به نظر نمی رسد که به دست آمده باشد، بنابراین فیلم هرگز واقعاً اوج نمی گیرد.
پنجه آهنی ۲۲ دسامبر در سینماها اکران می شود.
موضوعات
فیلم سینما
منبع: https://mashable.com/article/the-iron-claw-movie-review